رادمهر جوجورادمهر جوجو، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

R.boreiri

رادمهری در نمایشگاه اسباب بازی

1392/10/21 12:06
نویسنده : مامان
979 بازدید
اشتراک گذاری

چند وقتی بود پیگیر این نمایشگاه اسباب بازی بودم که کی برگزار می شه تا پسملم و ببرم .

تا بالاخره با برنامه ریزی و مرخصی گرفتن روز پنجشنبه تونستم گلم و ببرم نمایشگاه .

اول که رسیدیم به پارکینگش حجم بالای ماشین ها رو که دیدم توی اون شلوغی وحشت کردم فکر کن توی اون شلوغی به محض رسیدن یک ماشینی همون ابتدای پارکینگ داشت از تو پارک خارج می شد وای من که پارک کردنم خیلی خوب نیست کلی ذوق مرگ شدم که خدایا چی از این بهتر من تونستم به این راحتی جای پارک پیدا کنم .

خلاصه با رادمهری با کلی ذوق رسیدیم در ورودی نمایشگاه وای جمعیت داشت وول می زد .

شروع کردیم به گشتن هرجای قابل عکس انداختن بوداز پسرم عکس گرفتم  ولی غرفه ها اصلاً قابل دیدن نبودند البته از شلوغی . چون قد شما هم از غرفه ها پایین تر بود بیشتر جاها مجبور شدم بغلت کنم تا بتونی چیزی ببینی .

اینجا توی این عکس یک نفر و نشونده بودند داخل باب اسنفجی و هی مسئول غرفه می گفت بچه ها بیایید عکس بندازید من دلم برای اونی که داخلش بود سوخت فقط می تونست دستاش و از مچ تکون بده هیچ حرکتی نداشت .

 

رادمهری و باب اسفنجی

 

رادمهری وشطرنج

 

رادمهر جانم

من توی تبلیغات نمایشگاه خونده بودم که فقط از جنس ها داخلی ساخت ایران استفاده می کنند برای فروش ولی جنس های چینی بیداد می کرد .

خوب بود بد نبود مهم این بود که کلی با پسرم بودم و باهم خوش گذروندیم .خودش روزی بود تو ثبت خاطرات کودکی رادمهر جوجو .

هروقت که یه شیرین زبونی می کنی میگم : رادمهر میام می خورمت  بعد شما میگی با غصه : بعداً با کی می خواهی بری خرید .بعد من کلی ذوق می کنم از این جمله بندیت .

بله عزیزم ، رادمهر نازم ، همه لحظه لحظه زندگیم  رو شما و بابایی پرکردید.

خیلی خوشحالم و خدا رو شاکرم از بودنتون .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

پریسا مامان کیان
21 دی 92 12:31
سلااااااااااام آفرین به مامان سمیه که اینقدر برای رادمهر جون وقت میزاره. آخی چه باحال . مامانی نخوری پسرمونو
مامان
پاسخ
ممنون خانم گل کیان جون و ببوس
ساناز
21 دی 92 15:32
منم بودم زوق می کردم که این شکلی حرف می زنه ممنون خاله ساناز مهربون
مامان آناهیتا
23 دی 92 7:57
چه کار خوبی خوش بگذره همیشه . مامانی بهتر به جای اینه بگی میخورمت بگی محکم بغلت می کنما ذهنیت این بچه از خوردن یاد داستان شنگل و منگول می افته . من خواهرم تیکه کلامش اینه بگیرمت میکوشمت بعد انا بهش گفت مگه تو تفنگ داری میخوای منو بکشی بوسم می کنی دوستم داری بعد میخوای بکشی اینجا بود که به خواهرم گفتم تیکه کلامتو عوض کن این بچه درک اینو نداره تا منظورت چیه ذهنشو درگیر نکن ببوسش عزیز خاله رو از طرف من
مامان
پاسخ
ممنون عزیزم از پیشنهادت حق با شماست
مامان امیرشایان
26 دی 92 0:09
الهی همیشه دور هم خوش باشید
مامان
پاسخ
همچنین عزیزم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به R.boreiri می باشد