رادمهر جوجورادمهر جوجو، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

R.boreiri

رادمهری در نوروز 93

1393/1/17 13:41
نویسنده : مامان
1,649 بازدید
اشتراک گذاری

قندعسل مامان

سال نو مبارک

 

رادمهری و سفره هفت سین

 

 

رادمهری عزیز سال 93 شروع شد...

در این سال جدید اول از خدای مهربون سلامتی شماو بابا احمد و از خدا می خوام و بعد هم سلامتی بابابزرگها و مامان بزرگها که بودنشون تو زندگی ما برکته

 

پسرم اینجا بعد از سال تحویل رفته کلاه  تولدش و آورده و گوشی دکتریش و گذاشته رو گوشش و کیفشم کولش گذاشته توی خونه می چرخه حالا قصدش چیه من که نفهمیدم سوال

 

رادمهری بعد از سال تحویل

 

روز اول فروردین رفتیم به دیدن بابا جون و مامان جون و بعداز ظهر هم خواستیم بریم کرج دیدن بابابزرگ و عزیز ولی پسرم نمی دونم چرا اصلاً حال خوبی نداشتی بی حال توی راه دوبار بالا آوردی و چشمت روز بد نبینه که فکر کن با اون لباسهای فجیع رسیدیم کرج دیگه به مهمونی که نرسیدیم یک راست رفتیم بیمارستان و گفتند باید سرم وصل کنی و خلاصه قند عسل من روز اول فروردین روی تخت بیمارستان بود و با یک سرم به دستش که برای من یک دنیا زجر بود و خاطره بد .

 

رادمهری دربیمارستان

 

عشق مامان عاشق چراغ قوه است .

باهم قرار گذاشتیم عکس خرگوشی که سی تا عکس مسواک داره رو هرشب بعد از مسواک زدن رنگ کنی تموم شد مامان برات یک چراغ قوه سبز بخرم ولی چون یک کم طول می کشه تا تموم بشه علی الحساب چراغ قوه بابایی رو گرفتی تا بتونی همه مسواکهات وتموم کنی برات بخریم .

بقدری چراغ قوه رو دوست داری که تو خواب هم اون و کنار نمی گذاری ...

 

رادمهری و چراغ قوه

 

روز هفتم عید هم یک سر به برج میلاد زدیم جشنواره نوروزی بود . جالب بود

اینم عکسهای پسلم در برج میلاد

در برج میلاد عشایر مختلف از سراسر ایران بودند با محصولات و سوغاتی ها و ...

رادمهری و شترها

 

 

رادمهری در برج میلاد

 

رادمهری در برج میلاد

 

آدم هایی رو بصورت مجسمه رنگ کرده بودند و با حرکات آرام باعث تعجب مردم شده بودند تو نگاه اول فکر می کردی مجسمه هستند

 

مجسمه های آدمی

 

رادمهری و شهر فرنگ

 

رادمهری و شهر فرنگ

 

اینجا من و رادمهری منتظر بودیم تا بابایی ماشین و از پارکینگ بیاره و رادمهر داشت آتیش می سوزوند

 

رادمهری شیطون  

 

 عکس رادمهری و عمه مهشید و کلاه قرمزی در برج میلاد

 

رادمهری و کلاه قرمزی  

روز هشتم دوباره رفتیم کرج و تصمیم گرفتیم با زن دایی و ریحانه و رهام کوچولو بریم پارک و کلی بازی کردید پسملم همیشه از سرسره های پیچی یا تونل دار می ترسید ولی اون روز با جسارت ریحانه پشت ریحانه می نشستی و سر می خوردی کلی لذت بردی خدارو شکر

 

رادمهری و ریحانه در پارک

 

رادمهر گلم بقدری ریحانه رو دوست داری هرکی به من یا بابا احمد تو تعارف می گه ان شاء الله عروسی پسرتون با غضب می گی من عروسی کردم . بعد ازشما می پرسند کی؟می گی :دوشنبه نوزدهم   می پرسند با کی؟می گی:با ریحانه .

روح من و بابا احمد هم از این قضیه خبر نداره فقط خنده جواب تعارف میدیم

 

رادمهری و ریحانه دوست داشتنی

 

 

پسملم یکی از سوالهای که این چندروزه از من می پرسی اینه که مامان سرکار نمی ری ؟

روزهای اول که هرروز از خواب پا می شدی همین که چشمت و باز می کردی می گفتی مامان من و کجا می خواهی ببری می ترسیدی از اینکه بگم من باید برم سرکار

یک روز هم از من پرسیدی مامان آقای مدیر نمی گه مامان آقا رادمهر چرا سرکار نمیاد؟نمی دونستم بخندم از این جمله بندیت یا گریه کنم برای اینکه چقدر برای هردومون سخته این جدایی . گفتم نه پسرم نگران نباش آقای مدیرهم رفته خونشون تخت خوابیده همه تعطیلند .

 

اینم آرشیدا نازنازی و رادمهری

رادمهری و آرشیدا کوچولو

 

سفره هفت سین هایی که تو سطح شهر بودند و رادمهری باهاشون عکس انداخت

 

رادمهری و سفره هفت سین

 

رادمهری وسفره هفت سین محلی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان امیرشایان
16 فروردین 93 16:45
سلام الهی خدا سال خوب و پر برکتی برای هممون قرار بده و شما هم خوش و خرم باشید
مامان
پاسخ
الهی العامین .امیرشایان جون و ببوسید
مامان آناهیتا
17 فروردین 93 23:43
سلام عزیزم دلم خیلی براتون تنگ شده بود امیدوارم سال 93 سالی همراه با سلامت و خوشی براتون باشه . از اینکه مدتی نتونستم بهتون سر بزنم شرمنده ام دوستتون دارم و منتظرتونم
مامان
پاسخ
ما همیشه به شما سر می زنیم منتظر خاطرات قشنگتون هستیم
مامان آناهیتا
17 فروردین 93 23:44
الهی قربونت برم تو هم مریض شدی عزیزم دلم . خیلی عکس هات خوشگلن عزیزممممممم
مامان
پاسخ
ممنون خانمی
چيكو (مامان اميرحسين)
18 فروردین 93 9:01
سلام عزيزم سال نوتون مبارك عيد امسال تهران اومدم حيف كه شماره اتو نداشتم خيلي به يادت بودم ان شاله كه رادمهري هم هميشه سلامت باشه و ديگه مريضي براي هيچ بجه اي پيش نياد
مامان
پاسخ
ممنون گلم انشاء الله امیرحسینم جونم هم هیچ وقت گرفتار مریضی نشه ای کاش می تونستیم همدیگرو ببینیم حیف
مثل هیچکس
18 فروردین 93 11:28
سلااااااااااام حال شما خوبین رادمهرجون خوبه ؟خیلی ناراحت شدم گل پسرمون مریض شده ولی خدا رو شکر به خیر گذشته تغیر فصل این چیزارو هم داره خیلی مراقبش باشین
مامان
پاسخ
ممنون عزیزم ان شاءالله برای گلهای شما اتفاق نیفته
مامان محمدحسین
18 فروردین 93 13:50
سال نو مبارک....امیدوارم دیگه رادمهر جون رو مریض نبینی و همیشه شاداب و خندان باشه....
مامان
پاسخ
ممنون عزیزم همچنین محمدحسین عزیز
فهیمه
19 فروردین 93 0:04
سال نوتون مبارک...الهی دیگه رادمهر جون مریضی نبینه... دوماد شدنشم مبارک
مامان
پاسخ
ممنون خانم گل همچنین برای سیناجان
مامان نادیا و نلیا
20 فروردین 93 12:08
سلااااام عزیزم سال نوتون مبارک باشه......عکساتون خوشکلن....جیگرتوووووو رادمهر جوجووووووووووی شیطون بلا
مامان
پاسخ
ممنون عزیزم
زهرا
21 فروردین 93 10:47
سلام ما هم بچه ها رو بردیم برج میلاد مثل رادمهر به اونا هم خیلی خوش گذشت
مامان
پاسخ
خدارو شکر ولی من فکر می کنم یکبار ارزش دیدن داره
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به R.boreiri می باشد