رادمهر جوجورادمهر جوجو، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره

R.boreiri

داستان رادمهری و نه نه

1391/7/19 16:01
نویسنده : مامان
553 بازدید
اشتراک گذاری

پسرگل من ، جوجوی من از وقتی که شروع کرد به حرف زدن به ممه می گفت نه نه .

خلاصه این پسمل من همچنان نه نه می خورد تا دو هفته پیش رفتیم پیش دکترقدس تهرانی آقای دکتر به رادمهر جوجو گفت نه نه نباید بخوره جاش غذا بخوره .البته قدو وزن رادمهر و کشید قد 83 cm و وزنش 11 کیلو بود .

یک اتفاق جالب افتاد وقتی رفتیم داخل مطب شروع کرد. به گریه که آمپول نه یعنی من و آمپول نزنید .niniweblog.comآقای دکتر هی می گفت پسرم من آمپول نمیزنم کاری به شما ندارم بعد رادمهری رو بلندکرد گذاشت روی وزنه که وزنش و بگیره niniweblog.comیکهو جوجو دست کرد توی لیوان پنبه های آقای دکتر همه پنبه ها رو مشت زد کرد توی پیرهنش و همچنان هم گریه میکردو می گفت آمپول نه  niniweblog.com

. آقای دکتر کلی خندید گفت ببین چقدر بلاست که پنبه ها رو برداشته من آمپولش نزنم بعد گفت پسر اونارو بگذار سرجاش من شمارو آمپول نمی زنم نی نی های دیگرو می خوام آمپول بزنم .

بگم از وقتی که برگشتیم خونه  هی نه نه می خوری و می گی آقای دتر  نه نه  نه ، گذا (غذا ) شی (شیر) کک (کیک ) با اینکه دوهفته گذشته قبول که نکرده نه نه نخوره تازه از دیشب می گه آقادتر نه نه بخ (بخور) من موندم چه جوری می خواد این نه نه رو ول کنه ؟

ازاون موقع دیگه از ترس اینکه نه نه رو از دست بده از موقع خوات تا صبح باید نه نه تو دهنش باشه .کلی برنامه داریم برای نه نه نخوردن رادمهر

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان نادیا و نلیا
11 آبان 91 13:21
آخی عزیزم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به R.boreiri می باشد