رادمهر جوجورادمهر جوجو، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

R.boreiri

داستان یک شب خوابیدن رادمهر جوجو

1391/10/27 12:52
نویسنده : مامان
650 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم مامانی چند وقتی باهم شروع کردیم شبها مراسم خواب اجرا کنیم .

بعد از اینکه شاممون و می خوریم میریم دستشوئی دستهامون و می شوریم بعد مسواک می زنیم چند تا فیل شیشه ای هم توی دستشوئی هست هرشب به امید شستن یکی از اونا راضی میشی بیای دستشوئی .

خلاصه مراسم دستشوئی که تمام می شه میرسیم به خوابیدن میری از کتابخونه بالای تختت هفت یا هشت تایی کتاب بغل می کنی میای پایین می گی مامان بخون

یکی از این کتابها که باعث شد این داستان و برات بنویسم همین کتاب بود

مامان می خوام بخوابم

وقتی خوندن کتابها تموم شد قسمت جالب قضیه این بود که رفتی خرسهات و آوردی مثل این کتاب بغل گرفتی و تند تند می گفتی مامان دوبین دوبین یعنی دوربین و بیار از من عکس بگیر . هرکاری که می کنی مامان سریع دوربین و میارم عکس میگیرم شما هم یاد گرفتی با کوچکترین کارت می گی مامان دوبین

اینم عکس گوگولم

رادمهر و خرسها 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به R.boreiri می باشد