رادمهری و نمایشگاه کتاب
عزیز گل مامان رفته بودیم نمایشگاه البته آخرین روز نمایشگاه بود با عمه پروانه و مهشید گلی و بابا احمد و عمه جون جون می خواستند برند رانندگی ما سه نفرم رفتیم نمایشگاه دور زدیم تا اونا بیان دنبالمون هوا بارونی بود شدید از هر سالنی در می اومدیم بدو بدو می رفتیم سالن بعدی ولی خوبیش این بود خیلی چیزهایی که برای پسملم می خواستم بخرم و پیدا کردم البته خیلی دنبال کتابهای آموزشی اعداد بودم ولی توی اون وقت کم چیزی پیدا نکردم .
اینم خریدهای رادمهرجوجو از نمایشگاه : آبرنگ 12 رنگه ،پاستل 18 رنگه ،ستاره خندان ، پازل حروف انگلیسی با اعداد ریاضی ، کتاب سایز بزرگ حسنی خوب و منظمه ، 6 جلد کتاب مصور خرگوش ، حلقه های رنگی ، کتاب بچه حیوانات (البته سری کاملش و می خواستم که فقط یک جلدش مونده بود)، ماژیک .
وقتی از نمایشگاه اومدیم انقدر مجذوب این کتاب بزرگت شدی که همش می گفتی مامان این کتابم تو قسفم (قفسه ام ) جا نمی شه . قرار شده که شبها که می خونیم همون بین تشک تختت و دیوار بگذاریم .