رادمهری در سرزمین عجایب
عزیز گلم چند روز پیش تولد بابا احمد جون بود برای همین تصمیم گرفتیم شام بریم بیرون البته قبلش رادمهری گلم و بردیم سرزمین عجایب برای اولین بار .
عزیزم برات خیلی جالب بود اولش همه چیزو با مامان سوار میشدی ولی چند تا اسباب بازی که سوار شدی دیگه خودت تنهائی لذتش و می بردی .
بعد از کلی بازی شام رفتیم رستوران همیشگی من و بابایی تو اشرفی اصفهانی .
سری آخری که رفته بودیم شما یک مقدار کوچولوتر بودی توی رستوران صندلی برای بچه ها نبود حتی قاشق کوچولو هم نداشتند برای همین وقتی شاممون تموم شد تصمیم گرفتیم که پشت برگه که به عنوان فاکتور داده بودن تا پای صندوق بریم حساب کنیم پیشنهادمون و بنویسیم من بعداز تعریف و تمجید از مدیریت و غذای خوبشون ضعف رستوران و در زمان حضور بچه ها نوشتم .
ایندفعه که رفتیم دیدم صندلی کودک گذاشتند خیلی خوشحال شدم از اینکه انتقاد پذیر بودند و شما داخل صندلی نشستی و با لذت غذا خوردی دیگه با کنجکاوی به خاطر قد کوتاهت نمی خواستی بلند شی ببینی روی میز چه خبره .