رادمهر جوجو و واکسن یک سالگی
مامان پسرم امروز رفتی واکسن یک سالگیت و بزنی ، الهی برات بمیرم مامانی چون مامان سرکار باید می اومدم بابا و مامان بابایی زحمت کشیدند و شمارو بردند برای واکسن .(دستشون درد نکنه )
زنگ زدم از بابایی پرسیدم گفت : خیلی گریه کردی و به دستت واکسن و زدند شنیدم تب نداره .انشاءالله که تب نکنی .
جوجوی من از صبح نگرانت بودم دلم نیومد زنگ بزنم خونه حالت و بپرسم به خاطر اینکه ترسیدم خواب باشی بیدارت کنم .البته چون پیش مامان بابایی هستی نگران نیستممطمئنم خیلی بهتراز من، از شما مراقبت می کنه .
.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی