رادمهر جوجورادمهر جوجو، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

R.boreiri

خاطره یک روز رادمهرجوجو و بابایی

1390/10/4 12:15
نویسنده : مامان
494 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم . امروز یک روز خوبه، میدونی چرا ؟ چون از صبح با بابایی خونه تنها موندی دلم همش پیش شماست .

مامان بابایی رفته دکتر از صبح هنوز که الان ساعت ١٢ است نیومده .تازه امروز ما قدرش و فهمیدیم که اگر نبود اگر نمی تونست از شما مراقبت کنه، یا من باید از کارم استعفا می دادم یا بابایی از کارش می افتاد مامانی باز هم از شما تشکر می کنیم الهی خدا سالیان سال حفظتون کنه .

الان با بابایی احمد خونه تنها موندید . بابایی به شما صبحانه داده بعد شمارو روی پشتش بسته مثل مامان بزرگ خوابونده . الان هم به من زنگ زد گفت غذا برای شما داغ کرده کم خوردی . و گفت داری تلویزیون تماشا می کنی .niniweblog.com

ممنون پسرم که بابایی رو اذیت نکردی و از شما راضی بوده .

بابایی من و رادمهر جوجو همین جا از شما تشکر می کنیمniniweblog.com و می بوسیمت که امروز از کارت گذشتی و وقت گذاشتی تا پیش جوجومون بمونی . بابایی چاکرتیم niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مریم -----------♥
10 دی 90 16:01
سلام وبتون خیلی قشنگهه بیاین به وبم و نظرتون رو در مورد تبادل لینک بگین امیدوارم دوستای خوبی بشیم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به R.boreiri می باشد