رادمهری و تولد عموهانی
سلام ، خوشگل مامان برات می خوام بنویسم از خاطره پنجشنبه شب که ما تولد عمو هانی (عموی بابایی) دعوت بودیم .
وقتی آماده شدیم رفتیم دنبال عمه جون جون و مامان جون و دایی وحید وقتی رسیدیم جلو در مامان جون ما تو ماشین منتظر بودیم تا اونا آماده بشن بیان .پسرم بیشتراز صدبار از باحالت ناراحتی ازمن پرسیدی :
باباجون کو؟ عمه جون جون کو؟ عمه پرکو؟ دایی وحید کو؟ مامان جون کو؟ یعنی تمام این سوالات یکدور می پرسیدی دوباره برمی گشتی از اول شروع می کردی به پرسیدن .بعضی جاها خودتم خندت می گرفت
اینم عکس گل پسرم که ناراحت چرا بقیه هنوز نیومدند
خیلی خیلی خوش گذشت .همین جا از عمو محسن و الهام جون تشکر می کنیم که یک شب قشنگی رو برامون بوجود آوردند تا همه باهم لذت ببریم .
از همه مهمتر اینکه تونستیم از آرشیدا نازنازی(دخترعمه رادمهر) چندتا عکس خوشگل بندازیم که بگذاریم تو وبلاگت .
بقیه عکسها در ادامه مطلب ببین پسرم .
رادمهری و آرشیدا خانم وقتی به هم می رسند مثل دوتا جوجویی که همدیگرو جذب می کنند .آرشیدای شیطون هم دنبال این که ببینه رادمهر چکار می کنه حیف که هنوز راه نیفتاده.وای وای وای
اینم عکس عمو هانی
ا