رادمهری وداستان مخلوط کن
آقای گل من چندروزی که دیگه اصلاً نه نه (م م ) نمی خوری و من شروع کردم جایگزین شبها که شیر می خوردی شیر و با یک چیزی مخلوط می کنم تا نصف شب وقتی بیدار می شی اون و بدم هم مقوی باشه هم سیرت کنه تا خوابت ببره .البته هر ازچند گاهی سراغ نه نه رو می گیری ولی دیگه راضی شدی باید ازش بگذری .
روز اول وقتی غروب اومدم باهم رفتیم مغازه شیر خریدیم چون هرروز صبح موقع رفتن با بابایی می ری شیر و کیک می خری برای ساعت ده ، یادگرفتی از کدوم مغازه شیر می خری وقتی به شما گفتم رادمهری کدوم مغازه شیر می خری به مامان نشون بده من بلد نیستم از اون موقع می گی مامان بلد نه یادمر بلد
می پرسم رادمهری از کی شیر می خری ؟ می گی آقا مغاسه دار
همینکه می رسیم خونه سریع می ری تو آشپزخونه سراغ مخلوط کن یعنی تا مامان لباسام و دربیارم و لباسای شمارو دربیارم مثل طوطی می گی مخوط کن مخوط کن ....
شب اول شیرو با موز
شب دوم شیرو خرما
امشب باهم قرار گذاشتیم شیرو عسل درست کنیم .
اینم رادمهرجوجو درحال شیرخرما خوردن
وقتی شیرو می خوری می گی من قوی من آقا ناننده (راننده ) هپما(هواپیما) یعنی من شیر خوردم قوی شدم آقای راننده هواپیما بشم