رادمهری و کارهای دستی
سلام پسرم .با یک عذرخواهی که چند روزی توی وبلاگت نیومدم خیلی سرم شلوغ بود .البته مشغول خودت بودم .باهم مشغول ساخت کاردستی های مختلف بودیم .دوربینم چون بابا احمد جون می برد سرکار عکسای کاردستی هات و نداشتم بگذارم حالا کم کم می گذارم تو این پستت.
اینجا رادمهر جوجو درحال خیاطی کردنه .مامانی مقوا رو با پانچ سوراخ کردم که شما هم بتونی با کاموا کوک بزنی این کار باعث می شه تا چشمها و دستهای کوچولوت با هم دیگه مطابقت پیدا کنه .
الهی قربون نشستنت بشم
رادمهر جوجو در حال چسباندن لوبیا ها روی کرمی که مامان کشیدم
رادمهر جوجو داره یک جوجه ای که گم شده رو به مامان مرغه می رسونه
پسرم یک روزی از شرکت اومدم بیرون با همکارم (خاله ساناز) بودیم داشتیم از جلوی یک مغازه پارچه فروشی رد می شدیم دیدیم که آقای پارچه فروش تمام لوله های کاغذی داخل پارچه هاش و داره میده به یک ماشین آشغالی که ببره من بدو بدو دویدم جلو گفتم آقا می شه لطف کنید اگر لازم ندارید یکی از این لوله هاتون و بدید به ما گفت بله خانم بفرمایید .
وقتی گرفتم دیدم چقدر بلنده خاله ساناز از من زورش بیشتره دادم به ایشون گفتم این و برام نصف کن با یک خم کردن نصف شد نصفش و انداختم بیرون بقیه اش و با چه مکافاتی آوردم خونه .
بعد مامانی با کمک رادمهرجونم این اسب خوشگل و درست کردیم .
وسایل لازم : یک لنگه از جورابهای بابا احمد جون یک لوله کاغذی یک متری
چسب کاموا مقوا پشم شیشه
اینم عکسش
کلی با این اسبت پیتکو پیتکو کردی
عزیزکم یکی از کارهای دستی قشنگ دیگه ای که باهم درست کردیم یک آدم برفی بود اینم مراحل ساختش