شعر پاییزه پاییزه از زبان رادمهر جوجو
پسرم این شعرو باهم می خونیم .می دونی این شعرو چه جوری به شما یاد دادم هر روز غروب که می اومدم خونه بابا جون دنبالت تو راه که با هم برمی گشتیم برات می خوندم شما هم فقط گوش می کردی تقریباً دو هفته به این شکل بود تا اینکه یک شب موقع برگشت وقتی داشتم می خوندم پیش خودم گفتم امتحانت کنم ببینم یاد گرفتی یا نه .چون می دونستم بچه برای یادگیری یک شعر حداقل دو هفته زمان می خواد تا تو هرشرایطی بشنوند و یاد بگیرند .
مامانی اینجوری برات می خوندم و شما هم جواب مامان و می دادی :
مامان : پاییزه وووو
رادمهر جوجو : پازییزه (پاییزه )
مامان : برگ از دررررررخت
رادمهر جوجو : می زیزه (می ریزه )
مامان :هوا شده کمیییییییی
رادمهر جوجو: سد (سرد )
مامان : ابر سیاه و ووووووووووو
رادمهر جوجو: سپید(سفید)
مامان :رو آسمون و ووووووووو
رادمهرجوجو: پو سید (پوشید)
مامان : دسته دستههههههه
رادمهر جوجو: کیاغا(کلاغا)
مامان : میرن به سوییییییی
رادمهر جوجو : باگا (باغا)
مامان : همه می گن یکصداااااااااااا
رادمهر جوجو : گای و گای وگای (غارو غارو غار)