رادمهری و مهمونی
عزیز دل مامان چندروزی نتونستم تو وبلاگت بیام دیگه دارم از دست اینترنت کلافه میشم دائم قطعم .
حالا با کلی سختی تونستم وارد شم .خاطرات پسملم همینطوری مونده بود رو هوا هیج ثبت نشده نگران بودم یادم بره .
خلاصه مامان هفته پیش پنجشنبه خونه خاله ناهید دعوت بودیم با خاله شیرین و خاله اعظم و بچه های گلشون آخه خاله ناهید خونه خریدند یکجورایی مارفته بودیم دیدن خونشون .
مامان چندتا عکس از شما گلا انداختم که عکستون از این سنتون یادگاری بمونه .
بگم از حنانه کوچولو که هم شمارو اون حساسی هم او ن رو شما نقطه ضعفش و پیدا کردی میری نزدیکش میشی و با انگشت دستش و یا سرش و یا پاش و فشار میدی اونم جیغ میزنه .خلاصه تاآخروقت با هم کنار نیومدید .
اینم عکس شما دو تا جوجو البته این عکس و اول ورودمون گرفتم هنوز به اون مرحله نرسیده بودید .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی