رادمهری وطالقان
ناناز پسرم برای اولین بار بردیمت طالقان خیلی لذت بردی . جمعه 29/٠٢/91 من و شما و بابایی و بابابزرگ باهم رفتیم هوا بهاری بهاری بود شقایقا دراومده بودند تمام کوهها و دشتها سرسبز سرسبز بود توی سبزه ها قدم می زدی مثل اینکه بال در آورده بودی.
. سد پرآب .
کنار سد پر ازمسافرایی که از راه دور اومده بودندو چادر زده بودند .
پسرم تا به اون روز حیوانات اهلی گاو گوسفند سگ رو از نزدیک ندیده بودی .
خیلی برات جالب بود کنار رودخونه اون همه آب پشت سرهم می گفتی دا دا دا آخه به آب می گی دا .
یک خواب جانانه توی پشه بند با هوای خنک بهاری زیر درخت کردی کلی لذتش وبردی .قاصدکها همه گل کرده بودند و می رفتی می چیدی و چون زورت نمی رسید با فوت پرپرش کنی می مالیدی به پات تا قاصدکها پرپر بشن و باد اونارو ببره .
موقع رفتن پسرم خدا روز بد نیاره جاده طالقان گردنه داره حدود نیم ساعتی جاده پیچ و خمش و باید بریم از کوه و دره رد می شیم خلاصه گل پسرم ماشین شمارو گرفت تمام لباسهای مامان و کثیف کردی مجبور شدم رسیدیم سریع از مامان بزرگ لباساش و گرفتم رفتیم تو رودخونه لباسام و شستم و تا غروب نمی دونی با چه لباسایی گشتم .
حیف که دوربین نبود از لحظه های قشنگ عکس بگیرم .