رادمهر جوجورادمهر جوجو، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

R.boreiri

ما برگشتیم ................

سلام به پسمل گلم که شرمنده روی ماهش هستم که مامان این مدت کوتاهی کردم تو نوشتن خاطرات قشنگش   و یک سلام ویژه به دوستان گل وبلاگیم که بهمون وفادار بودند و سراغی ازمون گرفتند فهیمه جون ، مونا جان ، چیکوی عزیز ، منیره جون  و نهال جون مهربون  خدارو شکر می کنم برای داشتن دوستان خوب .   نبودنم تو وبلاگ دلایلی داشت بعد از عید رادمهری یک مرحله دیگه از زندگیش و پشت سر می گذاشت اون هم پذیرش مهدکودک و وارد شدن به دنیای بچه ها که برای من خیلی سخت تر از خودش بود . چون یکبار تو پذیرش مهد رادمهر شکست خورده بودم و نرفته بود اینبار می خواستم با برنامه ریزی انجام بشه و حتماً قبلش آماده اش کنم این بود که باید تمام ...
15 تير 1393

رادمهری در سیزدهم و پانزدهم فروردین 93

گلم روز سیزدهم فروردین رفتیم که سیزدهمون و بدر کنیم در بوستان جوانمردان  رادمهری که عاشق لدر و فرغون و بیل هست همه وسایلش و آورده بود که کمک باغبون های شهرداری بکنه .   رادمهری در حال بازی با بابایی        روز 15 فروردین ماه هم با بابایی رفتیم همون بوستان جوانمردان قسمت دوچرخه سواری دو تا دو چرخه اجاره کردیم یکی برای رادمهری یک هم مشترک برای من و بابایی توی این یک ساعت من و بابا نوبتی دوچرخه سواری کردیم ولی رادمهری وروجک تمام یک ساعت و بازی کرد اصلاً پیاده نشد ولی خیلی خوش گذشت بعدهم کمی با اسباب بازیها بازی کردیم و اومدیم خونه    ...
21 فروردين 1393

سال نو مبارک عزیزم

سال نو 1392 پسملم مبالک سفره هفت سین سال 92 امیدوارم گلم لحظه لحظه های سال جدیدو باشادی ، عزت و سرشار از رحمت خدا بگذرونی . این عکس رادمهر جوجو باسفره هفت سین اینم رادمهر گوگول و ماهی گلی های خوشگل که رادمهر جوجو داره بوسشون می کنه البته عمرشون بیشتر از شش روز نبود رادمهری گلم اینجا پسملم با سفره هفت سین هایی که شهرداری تو سطح شهر گذاشته بود عکس انداختیم رادمهری کنار سفره هفت سینی که در بلوار درختی گلشهر کرج رادمهری در کنار نمادی از خانه های ایرانی در مترو ولیعصر تهران   ...
17 فروردين 1393

رادمهری در نوروز 93

قندعسل مامان سال نو مبارک       رادمهری عزیز سال 93 شروع شد... در این سال جدید اول از خدای مهربون سلامتی شماو بابا احمد و از خدا می خوام و بعد هم سلامتی بابابزرگها و مامان بزرگها که بودنشون تو زندگی ما برکته   پسرم اینجا بعد از سال تحویل رفته کلاه  تولدش و آورده و گوشی دکتریش و گذاشته رو گوشش و کیفشم کولش گذاشته توی خونه می چرخه حالا قصدش چیه من که نفهمیدم     روز اول فروردین رفتیم به دیدن بابا جون و مامان جون و بعداز ظهر هم خواستیم بریم کرج دیدن بابابزرگ و عزیز ولی پسرم نمی دونم چرا اصلاً حال خوبی نداشتی بی حال توی راه دوبار بالا آوردی و چشمت روز بد نبینه که فکر کن با ا...
17 فروردين 1393

سال نو مبارک

رادمهر جوجوی مامانی دومین عید قشنگت و تجربه کردی سال نوت مبارک عزیزدل مامانی . مامانی قبل از سال تحویل یک تقویم خوشگل با عکسهای خودت درست کردم می گذارم ببینی بعدها لذتش و ببری .پسر گلم این تقویم درست کردم و به مامان و بابابزرگها و عمه ها و دایی ها عیدی دادم خیلی خیلی خوششون اومد .ناناز مامان تازه تاریخ تولدشو نو تو تقویم تایپ کردم تا وقتی به تقویم نگاه کردیم تاریخ تولد هم و یادمون نره . فصل بهار : اردیبهشت خرداد   فصل تابستان : تیر مرداد شهریور مهر آبان آذر فصل زمستان : دی بهمن اسفند ...
17 فروردين 1393

آموزش مفاهیم ریاضی از 1 تا 5

قند عسل مامان ، بعداز رفتن دوترم به کارگاه آموزشی مادرو کودک مفاهیم ریاضی به خاطر زود تاریک شدن هوا و ترافیک بیش از حد دیگه نتونستیم توی کلاسهای ترم سه وچهارش شرکت کنیم .  آموزش مفاهیم ریاضی تا اونجایی پیش رفت که فقط با شمارش اونها آشنا شده بودید و تا عدد 3 . من توی اون مقطع زمانی فکر می کردم این کلاسها برات سودی نداشته چون شما اکثر رنگها و شکلهای هندسی رو می شناختی وقتی رفتن به اون کلاسها کنسل شد این خلا رو تو شما احساس می کردم می اومدی شروع می کردی به شمردن ولی اشتباه خودم احساس گناه می کردم که چرا نگذاشتم آموزشت کامل بشه و دائم از من می پرسیدی مامان چرا کلاس مهسا جون نمی ریم . توی اون کلاس یک دوست داشتی به اسم بهراد از ...
7 بهمن 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به R.boreiri می باشد