اجازه هست؟
گل پسرم ، خوشگل مامان چند روزی هست وقت نکردم بیام تو وبلاگت البته از نظر روحی و جسمی هم یکم به هم ریخته ام . الهی برای تو و بابایی بمیرم که تحملم می کنید . چندروزی هست که فشارم می افته و ضعف عمومی دارم نمی دونم چم شده . خلاصه مامانی اومدم بگم یک کار جدید یاد گرفتی. دیشب اومدی موبایل بابایی رو برداری گفتم رادمهری از بابایی اجازه بگیر بگو اجازه هست و انگشتم و به حالت اجازه گرفتم بابایی خندید گفت فکر کردی این وروجک اجازه می گیره چند ثانیه نگذشت انگشت اشارت و گرفتی بالا و به حالت اجازه یک چیزی زیر لب گفتی مثلاً بود اجازه هست ؟ بابایی ماتش برده بود و کلی ذوق کرده بود که چقدر سریع یاد گرفتی به بابایی گفتم بچه مثل موم می مونه هر جوری شکلش بدی ه...
نویسنده :
مامان
11:20